چند شب پيش در يكي از برنامههاي تلويزيوني، تهيهكننده و كارگردان يك فيلم سينمايي مهمان برنامه بودند و درخصوص فيلم جديد خود با مجري برنامه گفتوگو ميكردند.
مجري در بخشي از صحبت خود، فضاي كلي فيلم را به يكي از آثار سينمايي خارجي شبيه دانست. تهيهكننده در پاسخ به اين اظهار نظر اعلام كرد كه مدتهاست فيلم خارجي نميبيند و از اين موضوع همه دوستان و همكارانش نيز باخبر هستند. اين تهيهكننده در پايان از اين صحبتها نتيجه گرفت كه چنين شباهتي واقعي نيست.
فيلمنامه اين فيلم پيش از آنكه توسط اين فيلمساز حاضر در برنامه نوشته شده باشد، توسط كارگردان ديگري نوشته شده بود. وقتي از اين فيلمساز سوال شد آيا فيلمنامه قبلي را خوانده، با صراحت اين موضوع را رد كرد و گفت: عمدا فيلمنامه را نخوانده تا شباهتي ميان داستانش با آنچه كه قبلا توسط فرد ديگري نوشته شده است، وجود نداشته باشد.
بارها با كارگردانها، فيلمسازان و بازيگراني مواجه شدهايم كه به سادگي از كتاب نخواندن و فيلم نديدن صحبت كردهاند و با چنين حرفي سعي كردهاند خيال مخاطب خود را از بابت هرگونه شباهت احتمالي ميان آثار آنها و نمونههاي موجود را راحت كنند.
برخي از آنها ميگويند «وقت» ندارند و برخي ديگر هم ميگويند اين آثار ارزش ديدن ندارد! منبع تغذيه فكري فيلمسازان ما چيست؟ آيا فيلم خارجي و داخلي ديدن، كتاب خواندن، خواندن نقدهاي نشريات و... تنها وظيفه ما خبرنگاران است تا بر پايه و اساس اين اطلاعات، براي فيلمها مطالب غيرتكراري بنويسيم و در مصاحبههاي خودمان از فيلمسازان سوالهاي غيرتكراري بپرسيم يا اينكه فيلمسازاني هم كه مسووليت تغذيه فكري جامعه را به عهده دارند نيز بايد چنين مسيري را طي كرده و با اضافه كردن به سواد و دانش خود، آثاري را توليد كنند كه براي مخاطب، اثري سرشار از خلاقيت و جذابيت باشد؟ آيا در سينماي اروپا نيز فيلمسازان با افتخار از نديدن فيلمهاي همكاران خود و نخواندن كتاب سخن ميگويند؟ شايد فيلمسازي هم، موقعيت و جايگاهي است كه افراد به محض دستيابي به آن، با شيوههاي كشف و شهودي با عالم غيب ارتباط برقرار ميكنند و ديگر نيازي به هيچ نوع تغذيه فكري ندارند؟
رضا استادي
گروه فرهنگ و هنر